![]() |
جمعه 6 بهمن 1391 |
حالا می فهمم رها چی می گفت: شوخی قشنگی بود که خدا با دل من کرد. مسأله اینجاست که من اون شوخی رو جدی گرفتم!
نظرات شما عزیزان:
![]() نویسنده : شیرین بانو
![]() |
![]() ![]() اینجا جای حرفای یه دیوانه است! یه دیوانه که در تنهایی خودش گرفتار شده و دچار تب و هذیانه!
این وبلاگ فقط یه محله برای نوشتن چیزایی که جای دیگه ای برای نگه داشتنشون نداشتم!
من اینجا حرفامو میخوام بذارم، حرفای دلمو، حرفایی که گوشی برای شنیدنشون وجود نداره! حرفای یه دل دیوونه و شیدا!
اگه تو هم دیوونه ای بیا تو! وگرنه اینجا وقتتو تلف نکن! عاقل من!
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
|
حالا می فهمم رها چی می گفت: شوخی قشنگی بود که خدا با دل من کرد. مسأله اینجاست که من اون شوخی رو جدی گرفتم! نظرات شما عزیزان:
|
|